در گذشتههای کهنهبوی، مردمان در اعتقادات خویش «زمین و انسان» را مرکز عالم تفکر میآمدند امّا امروزه از شدّت آن کاسته شده است و سُفره علم، آگاهیهای نو بنیانِ بسیاری را از گستردگی و عظمت جهان هستی مهمانی دارد. البته همچنان بسیاری از عوام، خلقت جهان هستی را متمرکز بر انسان نگارش میخوانند که گویی جهان ساخته شده تا در جهت خلقت انسان شکوفا باشد و منفعت اربابان نیز تایید آن را در مزرعه کشت میکند. انسانها با این پیشفرض قادر هستند بسیاری از ناملایمتیها و سمپاشیها علیه طبیعت و حتّی یکدیگر را بشکافند.
اگر قدمت زمان را نظر اعتنا کنید، توجّه خواهید شد بر اساس تخمینها عمر آدمی در برابر قدمت جهان هستی به چیزک درصدی هم نمیرسد. ابعاد بیپایان جهان را باید توجّه شد که مساحت این کره خاکی در برابر آن، تمثیلی حاضر به قامت نخواهد بود. در میان بیشمار ستاره و زیستگاههای ناشمار، زمین چه اندامی را عرضِ حالت میکند؟ به زمین برگردید. میلیونها گونه زنده را نظر کنید و میلیونها انقراضی که بر زمین گذشته است. عمر آدمی حتّی در مقایسه با عمرِ زمین نیز عدد قابلی نخواهد بود. زندگیهایی که در شرایط غیرقابل تصور ادامه دارد و انسان حتّی در آنجا توانِ حضور ندارد چه برسد به تنفس (مثلاً زندگی گونه Z در عمق Y اقیانوس و در دمای X که انسان حتّی امکان حضور در آن را ندارد) ولیکن همچنان با انبوهی از محدودیتهای زیستی و اقدامی، غروری کاذب را بر طبیعت ادعا میکند. با همه این طنابها، چگونه است که همچنان گره به «خود_مرکز_پنداری» تنگ کردهایم؟ وِی که سوار بر این اسب تاخت میکند نیز نمیتواند عمیقاً گستردگی را کِنار شود و در رینگ «خود_مرکز_پنداری» مبارزه دارد.
این نیست که اساسِ مطلب بر دادههای علمی یا گفتار دیگران باشد، کافی است نگاهی زوموار به کفِ دست خویش میکروسکوپ باشید تا ریزبنیانها را اندیشه کنید و گستردگی را حاصل باشید. همه شناورهای اخیر در دریای محیط اطراف قابل مشاهده است و نیازی نیست که منبعی را اعتقاد شد. با نگاهی به آسمان، به حجم عظیم شنها، به هوای غیرقابل مشاهده و لمس اطراف، به گیاهان و دیگر زندهها و غیره زندهها میشود مطلب را جویا کرد. چقدر پُرمغز و پرسشانگیز است. از کدام سوء مایل شدهایم؟ به کدام سوء مایل کردهایم؟ و اصلاً چرا از مایلشدگانیم؟
مقدمه اخیر را نتیجه باشد که انسان، عضوی خُرد از عالمی پهناور است. هوشمندی انسان نیز از مباحث کلفت و طویل است. نخست آنکه تعریف از هوشمندی چه باشد و فرض که حالتی که انسان دارا است را اعتقاد کنیم. اگر بخواهیم بر حسب احتمال اندیشه باشیم، به احتمال قریب به یقین هوشمندی در این جهان پهناور پدیدهای خاص برای انسان و زمین نخواهد بود لذا میتوان قطعاً اعتقاد شد که در جهان هستی، تنها (از زاویه هوشمندی و حتّی انسان زمینی و غیر زمینی) نیستیم امّآ نمیتوان یقین داشت که تنها نخواهیم ماند. با توجّه به مسافتهای کیهانی، در بسیاری از موارد ابهام است که زیارتی افتخار شود. نتیجه دیگر آن است که تا اطلاع ثانوی، خودمان و خودمان هستیم! ادامه گشادهنویسیام را در بخشی دیگر متن خواهم کرد. باشد که اینترنت بدون محدودیتِ جگوار_سرعت، رزولوشن نابینا و هدفونی نرمجنس جهت استفاده در هنگام خواب و درونگوشی را غول چراغ جادو
درباره این سایت